داستان فیلم :
در سال 1873 یک کابوی تنها و سرگردان
( دنیل کاریگ)
در بیابانی بهوش میاد و متوجه میشه که مچ بندی عجیب و اسرار آمیز به مچ
دستش بسته شده , بدون اینکه هویت خودش را به یاد بیاره به شهری در ایالت
آریزونا میرسه , مردم اونجا زیاد با غریبه ها رابطه خوبی ندارند و کابوی
تنها , تنهاتر از همیشه روزگارش را میگذرونده , تا اینکه یک سفینه فضایی
بالای شهر ظاهر میشه , گویا فضایی ها تصمیم دارند حمله خودشون را بر علیه
کره زمین از همین شهر کوچک شروع کنند , اینجاست که مردی که تحقیرش میکردند
تنها امید اونها برای نجات از دست فضایی ها میشه .
خبرهای حاشیه ای :
اصلا نمیخوام به دنیای تونی استارک و هوادرهای مرد آهنی توهینی کرده باشم اما واقعا وقتی فهمیدم
رابرت داونی جونیور از لیست بازیگران این فیلم کنار گذاشته شده و به جای اون قراره
دنیل کاریگ در کنار
هریسون فورد بازی کنه خیلی خیلی بیشتر به این
وسترن-علمی تخیلی امیدوار شدم.
وقتی
Sam Rockwell هم به این ترکیب اضافه شد , به این نتیجه رسیدیم
که این اثر قدرت این را داره که برای هفته ها در صدر گیشه های هالیوود فروش
کنه , نویسنده این داستان کسی نیست به جز
Damon Lindelof یکی از نویسندگان
LOST , شاید امسال یکی از بلاک باسترهای گیشه را بعنوان نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامه سال هم ببینیم.